81
Last post by Admin AP -
رقیب عشق
زمن مپُرس که این روزگار چون گذرد
تو خود بگو که شب انتظار چون گذرد؟
تو در مقابل و من میکشم به حسرت آه
که تیر چشم تو بر قلب زار چون گذِرد
تو از طریق جفا آیی و من ا ت زوفا
در این میانه ببینیم که کار چون گذرد
تویی که کرده مُقصر مرا بساده گیم
منم که چشم براهت که یار چون گُذرد
تو با رقیب تمسخُر کنان همی پرسی
که زخم بر سر زخم بی شُمار چون گُذرد
تویی نسیم بهاری و من چو برگ خُزان
به من چه فرق کُند که بهار چون گُذرد
من آن مُسافر سر گشته ام بشهر شُما
زعمر خستهِ که این گیر ودار چون گُذرد
تو از {حبیب}شنو دوست عمر در گذر است
شُنیده یی که به سرعت قطار چون گُذرد
82
Last post by Admin AP -
پیکار
من زبیگانه چی نالم که خطا از خود ماست
دل خونبار ز ما تیر جفا از خود ماست
خصم با ما نتواند که در آید به نبرد
کینه جویی همه با جنگ و نزاع ازخود ماست
ما که آ واره نمودیم وخود آواره شدیم
گمُ شده از خود ما چشم براه از خود ماست
مُتهم ما چی نماییم که همسا یه بد است
چون به حق ما نگریم کبر وهوا از خود ماست
حل نشد رنج معمای وطن در همه عمر
مرض را که گزشته ز دوا از خود ماست
این سفر که همه ساعت بخطر میگزرد
کاروان از خود ما رهزن راه از خود ماست
میکُشیم از خود و توصیف ز بیگانه کنیم
همگی آفت و این کزب بلا از خود ماست
چاره چون نیست (حبیب)کو شش بیهده چی سود
قفل بربند به دهان دشمن ما از خود ماست
83
Last post by Admin AP -
پشم
به پشم آباد شهر ما متاع بیکران پشم است
به روی هرکی می بینم زپیر وتا جوان پشم است
به فتوای امیر مفسدان ملا جفنگ آخوند
نماز و روزه وحج وذکات مومنان پشم است
فقط در رشته پشم است تحصیلات در کابل
که پرسش ها و پاسخ های روز امتحان پشم است
زنان در زیر ترپال اند و مردان زیر موی وپشم
تما م صا درات و واردات تاجران پشم است
کلا در سر نما وریش خودرا سازچون یابو
که فرق ما مسلما نان وفرق کافران پشم است
نه تحصیل ونه تعلیم ونه دارو ونه درمانیست
که دست آورد طالب ها دراین دور وزمان پشم است
سه قسمت از وطن تسخیر طالب گشته پشم آلود
بهار وفصل تابستان تا ختم خزان پشم است
هرات وقندهار وغزنی کابل وننگرهار
خوراک مردم مسکین بجای آب ونان پشم است
اگر یک شب کنی تعقیب رادیو شریعت را
همگی صحبت واخبار ونطق وداستان پشم است
خدایا پشم ریزان کن که مردم وارهند از پشم
وگر نه روز محشر نامه ما بنده گان پشم است
حبیب هر سو که دست انداخت یک مشت پشم حاصل شد که مذد کار مامورین ومذد شاعران پشم است
84
Last post by Admin AP -
نيمه جان
در خاك و خون كشيدند هم ميهنان مارا
ديگر كسي نپرسد نام و نشان مارا
آرامي از خران جاهل مبر توقع
بد نام دهر كردند افغان ستان مارا
پيران ز پا فتادن اطفال ما پريشان
بردند در جهالت نسل جوان مارا
مارا به خاك شاندن خود قصر كردن آباد
آرام كي گزارند اين نيمه جان مارا
در كوچه هاي كابل آن مردمان نبيني
تخم سپند كردند هم بستگان مارا
جمع بنام سمت و جمع بنام مزهب
آتش زدند ز كينه آن آشيان مارا
از گوشت و پوست ما چو ن؛ چيزي نماند برجا
بفروختن به خارج تا استخوان مارا
تا حرف حق زديم ما گفتند (حبيب)خاموش
مارا به كفر بستند؛ بستند دهان مارا
85
Last post by Admin AP -
ناله
میروم تا تو نیابی هیچ آثا ر مرا
تا نیندازی نمک تو زخم خونبار مرا
میروم من آنقد ر دوراز تو تا تو نشنوی
هیچ آواز و صد ا و ناله ٌ زار مرا
میروم تا که کُنم آواره گی را اختیار
تا عزیز انم نمایند یاد دیدار مرا
میروم دورازوطن درمُلک های دوردست
نزد آنانکه نفهمند حرف و گفتار مرا
میروم تا رفتن من پند گردد بهر تو
که بدانی قدر این قلب وفادار مرا
میروم از شهر کابل تا بدان سوی جهان
تا کسی از من نپرسد پیشه و کار مرا
میروم تا که نه نام و نه نشان ماند زمن
اندرین دنیا که آزرده است افکار مرا
میروم تا دوستان کویند {حبیب}ما چی شُد
شرح سازند با رفیقان گب و اشعار مرا
86
Last post by Admin AP -
مُشکل
هر دم و ساعت وطن کار تو مُشکل میشود
خرس تا بیرون بر آید خوک داخل میشود
از غلامان زبون نآ ید بجُز خوش خدمتی
غیر بد بختی ز پاکستان چی حاصل میشود
کودک ما گر کنون محتاج درس ومکتب است
تا شود آباد مکتب ؛ سن او چهل میشود
تا سلاح در دست نادان است حال است این چنین
باز جنگ ملیت منزل به منزل میشود
بردن خر روی بام آسان بود ای هموطن
تا که پایین اش بیاری کنده کاگل میشود
هیچ کس ازما نمیگوید که تقصیر از من است
سال شد که جدل بر حق و باطل میشود
جنگ ما با شرقیان و غربیان گشته تمام
تا ببینیم ؛ کی در این جنجال شامل میشود
87
Last post by Admin AP -
بهتر از بحر خروشان است مُرداب وطن
سر به بستر چون نهم تا صبح در خواب وطن
آنچه در غُربت مُیسرهست باشد زهر جان
صدقه آن نان خُشک وپیاله آب وطن
بهر ما فرهنگ بیگانه بوٌد بس ناگوار
ای خوشا رسم ورسوم وطرز آداب وطن
من نه پشتونم نه تاجیک نه هزاره نه بلوچ
خاک پای آن کس ام که هست بیتاب وطن
مُلک غیر است گرچراغان بهرآواره چی سود
کی برابر میتوان د ر شام مهتاب وطن
آریانا تا خراسان باختر افغانستان
قابل فخر است نام نیک و القاب وطن
کُنج هجرت کرده است مارا بکُلی نیمه جان
ای خوشا آب و هوای پاک و نایاب وطن
ملت افغان (حبیبا) جان فدای کشور است
سینه بنمایند سپر در جنگ وسیلاب وطن
88
Last post by Admin AP -
مُلک
من غلام آن کس ام که مُلک خود آباد کرد
لقمه نان بر یتیم داد و او را شاد کرد
تاج شاهی بر سرش باید زدن با افتخار
هر کسی که قوم خود از برده گی آزاد کرد
گرچه ویران گشته است این آریانای کهن
همت باید نمود واز نو وطن آباد کرد
ثروت بسیار میسازد دماغ کس خراب
بهتر آن باشد که بر بیچاره گان امداد کرد
طوق فقر که بپای ملت ما کرده اند
حلقه اش باید نمود در گردن صیاد کرد
ظلم کردن بر غریبان نیست از مردانه گی
مرد آن باشد که پنجه همرۀ فولاد کرد
هرکه باور کرد با گفتار چوکی مطلبان
عاقبت بیند که عمر خویش را بر باد کرد
با (حبیب)خویش باید گشت یکجا متحد
تا صدای خود بلند بر ضد استبداد کرد
89
Last post by Admin AP -
مُلا
مُلا اندر بین مسجد بُود با خر در جماع
ناگهان شخص همی گزشت بهرکارخود براه
دید که مُلا زبون چسپیده اندر پُشت خر
کرد فریاد بر سر مُلا که تو ای روسیاه
هر قدر شور و فغان کردوهیاهو پُشت هم
تا دم آخر نکرد مُلا به آن شخص اعتنا
بود آن مُلا به کار خیر خود مشغول و هیچ
او نکرد از بهر آن شخص که میدیدش نگاه
بار دیگر گفت ای مُلا ی بد کار و خرفت
اندر این جای مُقدس این چه کار ناروا
گفت تُف بر تو که برپُشتت همه مردم مدام
مینمایند بر نماز خویش پنج وقت ا قتدا
گفت مُلا بان که از کارم شوم اکنون خلاص
تو چیطور تُف میکنی در مسجد وخانه خُدا
کس نپُرسد هیچ از مُلا {حبیبا} هرچه کرد
لیک مارا بهر یک تُف میدهند فوراً جزا
90
Last post by Admin AP -
ُمقدم
نه شعیه باش ونه ُسنی نخست آدم باش
براه و رسم نیاکان خویش محکم باش
بنام دین تو مکن دشمنی به همنوع خویش
بزخم کهنه انسان خسته مرحم باش
نه پا بکش زگلیم ات نه عزر خواهی کن
نه سرکشی بنما و نه هم تو سرخم باش
تجاوز هرکی کند گردنش فرو بشکن
برای جنگ وطن از همه مُقدم باش
زمانه را تو مپندار دایم است یکسان
بفکر چاره این رنج ودردپی هم باش
زیاوه گویی هر خیره سر مباش ملول
کلید حل مُعمای چرخ مبهم باش
کنون که نیست جهان بر مُراد غصه مخور
عدو بروز بد اُفتد بخیر، بی غم باش
نفس چو میکشی شکر خدا نما تو(حبیب)
قدر شناس به این عمر هیچ ویکدم باش