ای وطن
(ای وطن)
میهنا دست اسارت دوربادااز سرت
دشمنانت ایوطن نابود از دورٌو برت
آرزو دارم رها گردی زرنج ودرد وغم
تابکی در خاک وخون افتاده بینم پیکرت
اشک های غم شود پاک ازرخ زیبای تو
پرزصهبای خوشی ، خواهم جام وساغرت
گشت جاری اشک وخاک وخون ازدامان تو
ظالمان دادند بر باد فنا خاکسترت
آمدند چون کرگسان لاشخور از بام و در
نیمه بسمل ساختند وبعد کردند پر پرت
آنکو دارد حُب تو اندر دل جان ای وطن
کی روا دارد ببیند بر در چشمان ترت
میرسد روزیکه تیغ حق بر آید از نیام
سر زند خصم عدو ودشمن غارتگرت
(عنبری)را نیست جزعشق تو اندر دل وطن
شاد گردم خُفته باشم تا ابد اندر برت
سرودهء سید عبدالله(عنبری)