احترام
احترام
از دم صبح تو را میکنم الی تا به شام
یعنی از روی ارادت میکنم من احترام
آرزو دارم که بندازم به توتا صبحدم
یعنی من ساقی شوم ومی بیاندازم به جام
تو ندادی هرقدر دیدم به تو از روی لطف
من طمع دارم که گاه گاهی دهی بر من سلام
روز اول سست بودم حالا شخ شخ میزنم
پنجه بر تار رُباب تا پخته گردم من زخام
دوستی گفتا اگر بانی مه داخل میکنم
نام تورا هم به لست شاعران نیک نام
لُچ نمود و پُت نمود ومن نشستم انتظار
پشت ابر تیره دیشب ماه اندر پشت بام
یک نفر در دست خود بگرفته در راه می دوید
بوتل خالی آو چون شده آبش تمام
دوش دیدم که فتح بر پشت مونجی کرده بود
کوچ و بار خویش را هردو روان اندر خرام
من نکردم هر قدر کردند رفیقانم صلاح
که بگیرم سهم با ایشان به کار های حرام
ای(حبیب)بگریز ورنه که تو را هم میکنند
مثل صدها مرد افغان بر سر کوچه اعدام