احسان
احسان
مُزد هر احسان خودرا از خدا خواهی گرفت
روز وشب در حق خود صدها دعا خواهی گرفت
من تمام عمر خود مدیون احسان توام
آنچه الطاف که کردی بهر ما خواهی گرفت
زین چه بالاتر که من باشم غلام همت ات
هرچه کردی از شروع تا انتها خواهی گرفت
گر که من امروز خاکم همت ات ازکف منه
زین زمین خشک روزی کهربا خواهی گرفت
ای دل غافل زهجرانش مکن شکوه که چون
روز وصل صد بوسه از سر تا به پا خواهی گرفت
دور هجران میشود آخر به اُمید خدا
تو مراد خویش از مشکل گشا خواهی گرفت
دوش با دل گفتم از روی ترحم رازها
بهر زخم خود بخیر روزی دوا خواهی گرفت
راه عشق گرچه که با اندوه ورنج و زحمت است
اجر خودرا از شهید کربلا خواهی گرفت
میر سد آندم که تو ایستاده گردی پیش روی
اندر آغوش (حبیب) خود پنا خواهی گرفت