تان هرجایی
(بتان هرجایی)
دلبر د لربای چینایی
کان طنازی و دل آرایی
شاد و خندان همچوغنچه گُل
مست وسرشاروخوش تماشایی
با شکر خنده هایی دلکش خود
بُرد یکدم ز من توانایی
سخت در عشق او اسیرشدم
نه بدل صبر ونه شکیبا یی
کرد غارت حواس وهوش مرا
به فسون جمال و زیبایی
دل وجان وجگر کباب نمود
با نگا های شوخ و گیرایی
عاقبت صد دلی یکی کردم
گفتم ای مه مرا تمنایی
گشته ام عاشق گل رویت
ایکه از باغ گُل تو بویایی
میکنم جان و دل بقربانت
هست منظور هرچه فرمایی
بیش از اینم نماند تاب وتوان
دل من برده یی به یغمایی
چه شود ای بُت پری پیکر
یک شبی پیش من اگر آیی
بوسهٌ آرزوست زان لب لعل
همچو بوسیدن اروپایی
وعده ها داد وبیوفایی کرد
با سخن های دل فریبایی
(عنبری) خوب رو وفا نکند
بگذر از این بتان هرجایی
سید عبدالله(عنبری)