مُلا
مُلا
مُلا اندر بین مسجد بُود با خر در جماع
ناگهان شخص همی گزشت بهرکارخود براه
دید که مُلا زبون چسپیده اندر پُشت خر
کرد فریاد بر سر مُلا که تو ای روسیاه
هر قدر شور و فغان کردوهیاهو پُشت هم
تا دم آخر نکرد مُلا به آن شخص اعتنا
بود آن مُلا به کار خیر خود مشغول و هیچ
او نکرد از بهر آن شخص که میدیدش نگاه
بار دیگر گفت ای مُلا ی بد کار و خرفت
اندر این جای مُقدس این چه کار ناروا
گفت تُف بر تو که برپُشتت همه مردم مدام
مینمایند بر نماز خویش پنج وقت ا قتدا
گفت مُلا بان که از کارم شوم اکنون خلاص
تو چیطور تُف میکنی در مسجد وخانه خُدا
کس نپُرسد هیچ از مُلا {حبیبا} هرچه کرد
لیک مارا بهر یک تُف میدهند فوراً جزا