برخیز
برخیز
مترس از یاغیان مُلک چون شیر ژیان برخیز
مثال شعله اندر آسمان چون کهکشان بر خیز
فریب روسی وپنجابی وایرانی مخور دیگر
به اوج قلعة پامیرچون آتشفشان بر خیز
پی محمود و سوری گیرنترس از مکر مکناتن
غلامی ننگ میبا شد به روز امتحان بر خیز
من وتو داشتیم فرهنگ وتاریخی هزاران سال
کنون تاراج پنجابی شده ای قهرمان برخیز
تما م هست وبودات را به یغما برده اهریمن
زقبر مرده گان ات میبرند چون استخوان برخیز
به هرسنگ وطن بینید نشان از خون افغان است
برای ملت بیچاره وبی آب ونان برخیز
به پااستاده شو هر چند ترا یارایی رفتن نیست
نشان از نور میاید توای افسرده جان برخیز
اگرچه خانه بی سقف است ولی چوکات آن باقیست
به امید که آیند در وطن آواره گان برخیز
حبیبا}زنده گی آخر شد وامید باقی دار }
که صبح روشن از راه میرسد با کاروان بر خیز