بی اتفاقی
مه ا وغان و تو تاجیک او هزاره
کنیم هر سه به یکدیگر قواره
تو چه کردی مه چه کردم او چه کرد
وطن شد تکه تکه پاره پاره
بیا از لج ولجبازی کشیم دست
نسازیم آتش جنگ را شراره
من وتو گر شویم با یکدیگر جور
در این مابین پنجابی چه کاره
یقین دارم که با هم میتوانیم
به أمید خدا ملک اداره
چرامانندحیوان ماکنیم جنگ
که همسایه کند بر ما اشاره
به زخم خود بیا مرهم بمانیم
بر آییم ازپی درمان وچاره
به هم گردیم هم پیمان وهم عهد
به مثل آسمان پر ستاره
حبیب)اُمید دارد از خداوند)
شویم یک مُلک ویک افغان دوباره