ادامه
ادامه
همسنگرورفیقم برگرد تا بیبینی
با آنکه رفته یی تو نهضت ادامه دارد
هر سونشانی توست ازجانفشانی توست
هرکوچه کوچة ما از تو علامه دارد
تا دست ظلم بالآست مظلوم در نبرد است
هر خانة که بینی ازخود اسامه دارد
این پردة سیاست هر لحظة به رنگیست
صد فلم نو بیاید صدها درامه دارد
اینها که قصرها راهر سو خریده رفتند
ارث از پدر نبرده از خون عامه دارد
هرکس به قدر فهمش تحلیل شعر ما کرد
داند کسی که از خود فهم وافاده دارد
گوید(حبیب) مسکین از روی درد مندی
صد شعرها نهفته صدها چکامه دارد