فرهاد دريا
فرهاد دريا
از تبار مُلك ما (فرهاد دريا) سركشيد
نقش زيباي هنر را جلوه ديگر كشيد
بارها در موج درياي هنر سأييد دست
تا سر انجام از ميان اين نام، چون گوهركشيد
با صدايش مليت هارا به هم پیوند داد
باهمي و يك دلي را نقش خوش منظر كشيد
كودكان بي بضاعت را نمود امداد خير
دست مردي بر سر اطفال بي ياور كشيد
شكوه ها از هجرت و دوري ميهن سر نمود
بهر ديدار وطن از شوق ،بال و پركشيد
تا نگردد كشتي فرهنگ ما تاراج جهل
بار رنج ملت اش بر شانه چون لنگر كشيد
تا كه شد محبوب قلب ملت افغان ستان
اين به كف آسان نيامد سال ها در بر كشيد
عظمت دريا نميگنجد به صحبت اي حبيب
كار ما را بين كه بر اوراق و بر دفتر كشيد