کشمکش زن ومرد
کشمکش زن ومرد
:زن
زندگی همراه تو غول بیا بان، مشکل است
باچنین بر خورد تو مانند حیوان، مشکل است
خواب کردن در کنارت مثل آودان، مشکل است
میکشی هرسو لباست مثل پالان ،مشکل است
مرد
این قدر خود سازی ات با خویش وقومان ،مشکل است
میزنی هر سو مرا همچون پلخمان، مشکل است
فکر من در خانه و خودم د دوکان، مشگل است
من مثال عسکر وتو چون قومندان ،مشکل است
زن
بانه گیری های تو اندر سر نان مشکل است
تا به کی گیرم زبان را زیر دندان ،مشکل است
ساختن با این لباس مُود ارزان، مشکل است
خواهرات جنگ میدهد .....را به تنبان، مشکل است
مرد
مود و فیشن این قدر بی حد وپرسان، مشکل است
این لباس کوتاه تو تا سر ران ، مشکل است
چند به سازت من برقصم ،دختر خان، مشکل است
تا بکی باشم دراین سودا پریشان ، مشکل است
زن
آبرو را میبری در پیش مهمان ، مشکل است
از سرنو قصه های توت وتلخان، مشکل است
مشکنانی با من هر روز عهد وپیمان، مشکل است
روز راضی میشوی وشب پشیمان ،مشکل است
مرد
زن اگرچه هست چون طالع بجنگان، مشکل است
هیچ میدانی سراسر نقص وتاوان، مشکل است
بهر من این زندگی ولا (حبیب)جان، مشکل است
از چکک رفتن نشستن زیر ناودان، مشکل است