شکایت کوکو در تلیفون
شکایت کوکو در تلیفون
چک ات را چه کنم که بی چلش بود
مثال خار ماهی پرخلش بود
ورانگ نمبر نگو نه نه اٍت ورانگ است
wrong wrong_nomber
که دایم در کلامش سرزنش بود
زکابل یاد داری یا نداری
سر وپای تو غرق اندر شپش بود
تو از بابه کلانت ارث بردی
مثال خرس اندر غُروفش بود
به نان ما کلان شُد قوم وخویشٍت
همیشه جیب ما پُر پول وکٍش بود
دش آنتن را فقط از تو خریدیم
پنجا سال قبل د خانه ما دو دش بود
زبینی یت مگر یاد تو رفته
که دایم مثل کندوی سرش بود
زکو... لُچ تو یادم نمیره
که پخثه پخثه در پاه تولشٍ بود
خدا مارا نسازد قوم وخویشٍت
به ما کی مادر تو قوم وخویش بود
خود ساختی به یک صد دالراک تو
دل تان از غم نان در تپش بود
عمه شیرینت تا وقتیکه جان داد
بینی اش بند بود و دایم ریزش بود
سر ما حق نداری که بگویی
پدر کلان بابم فرقه مش بود
حبیب)جان راست میگفت آفرینش )
خوراک تان همیشه گوشت مٍش بود