بهتر
بهتر
با تمام همت با اين همه شور و شر ام
من به جمع دوستانم كمتر از خاك در ام
شاخه هاي دين و مزهب كار را دشوار ساخت
نزد هندو من مسلمان پيش زايد كافرم
خود پسندي هاي ما مارا به هم انداخته
هركدام ما به گوييم كه من از او بهتر ام
چون بصيرت نيست تأثير ندارد معرفت
تا ز چشم خويشتن كور ؛ زگوش خود كر ام
شكوه از دشمن نباشد آنچه دارد درنهاد
خانه بر دوش من زمكر و حيله همسنگرم
نسل افغان هركدامش در حقيقت رُستم ايست
من هنوز هم پيروه جيتندر و درمندر ام
جمله مخلوق خداييم و در اين ترديد نيست
غير ازين چيزي نگنجد در خيال و باور ام
آرزوي با همي ما محال است اي( حبيب)ُ
فكر خام ايست كه بسرعمريست من مي پرورام