خيره
خيره
غنچه تا گُل بشود خيره در آن باد صباست
حُسن نيكو برود خصلت نيك اش بر جاست
اندرين ظُلمت شب چند بخوابيم من و تو
تا كه از خواب بخيزيم سحر، خانه تباه ست
آنچه را داده خداوند امانت بر ما
يك به يك باز سپاريم ،همه را بي كم وكاست
تو ومن هردوي ما زاده يك خاك ودر ايم
خيز و جست تو فقط مغلطه كبر و هواست
نوبت هركي شود تا برود سوي سفر
بانگ رقتن چو شود، ميرود گر شاه و گداست
مسند و تخت نماند بكسي تا به ابد
آيد آن وقت كه گويند فلاني بكجاست؟
هر عمل زاده عكس العمل ماحول است
بار كج هيچ به منزل نرسد سالم و راست
چند روزيست (حبيب) چرخ بكام جاهل
آخر مردم بي تجربه، پا بر سر چاه ست