مُلک
مُلک
من غلام آن کس ام که مُلک خود آباد کرد
لقمه نان بر یتیم داد و او را شاد کرد
تاج شاهی بر سرش باید زدن با افتخار
هر کسی که قوم خود از برده گی آزاد کرد
گرچه ویران گشته است این آریانای کهن
همت باید نمود واز نو وطن آباد کرد
ثروت بسیار میسازد دماغ کس خراب
بهتر آن باشد که بر بیچاره گان امداد کرد
طوق فقر که بپای ملت ما کرده اند
حلقه اش باید نمود در گردن صیاد کرد
ظلم کردن بر غریبان نیست از مردانه گی
مرد آن باشد که پنجه همرۀ فولاد کرد
هرکه باور کرد با گفتار چوکی مطلبان
عاقبت بیند که عمر خویش را بر باد کرد
با (حبیب)خویش باید گشت یکجا متحد
تا صدای خود بلند بر ضد استبداد کرد