خرلنگ
خرلنگ
ما در راه کردارو عمل چون خر لنگیم
نوبت چو به گفتار رسد مثل پلنگیم
عیب دیگران را بکنیم زود قضاوت
در خویش نبینیم که ما کور قشنگیم
از غیرت بیجا به جا یی نرسیدیم
زین کبروغرور است که ما مایه ننگیم
چون دور شویم یاد عزیزان به دل ماست
نزدیک چوگردیم همه شیشه وسنگیم
گاهی چو عسل باشیم وگاه ترش چو سرکه
ما مثل زمانیم که هرلحظه به رنگیم
از جنگ کنیم شکوه که ما مایل صلح ایم
ورصلح شود مقتضی توپ وتفنگیم
هر کس که سخن گفت بگو ییم دروغ است
مردم همه دیوانه وما خوب وزرنگیم
گوید(حبیب) بادو سه یاران دیگر این
در جمع شما خسته ومسکین وملنگیم