مهر عزيزان
مهر عزيزان
عمر به بایان رسید راحت دوران کجاست
قول شکنی شد رواج وعده و پيمان كجاست
اين همگي دشمني نيست نشان ادب
جنگ بود خصم جان ؛ مهر عزيزان كجاست
ميهن ما شد تبا هر طرف اش خاك و خون
عظمت اين قوم كو؟ ملت افغان كجاست
گُرگ دغا باز كين كُشت همگي رمه را
گشته همه تيت و پار هي هي چوپان كجاست
چند به حيوانيت رفته ز خود بيخبر
هموطن من ببين مرتب انسان كجاست
نيست چو پندار نيك نيست چو گفتار نيك
كين و عداوت چو هست طاعت و ايمان كجاست
هركي به خود ميكشد نان يتيمان بزور
ظُلم كه از حد گزشت پرسش و پرسان كجاست
ظالم بي شخصيت چند خورد خون (حبيب)ُ
در شب تار ستم آه غريبان كجاست