اسعار
اسعار
در بی وطنی جنگ وطندار مرا کُشت
هم چشمی و اذیت و آزار مرا کُشت
یگ دُزد کند متهم آن ُدزد دیگر را
افشا گری هردو به یکبار مرا کُشت
ازاهل خرد نیست نشان بمجالس
خود سازی هر تا جر کوکنارمرا کُشت
یک شخص نیا مد که ز تحصیل زند دم
جنجال و جدل بر سر اسعار مرا کُشت
مسجد که بود جای عبادت به خداوند
خم گشتن بی پیسه به پولدار مرا کُشت
از ریش و کلاه کس نشود عالم و فاضل
هر ریش دراز همچو شتر خار مرا کُشت
شخصیت انسان نه به بوت است نه کالا
بالا زدن مردم چوتار مرا کُشت
زین تفرقه گشتیم (حبیب) راهی غربت
دوری زوطن ساخته بیمار و مراکُشت