سر راهت
سر راهت ميشنم ؛تاكه رويت ببينم
از شكوفه لبت؛ گُل بوسه بچينم
كاش غم ام سربرسد؛دل به دلبربرسد
از لبان ناز تو؛ كيف ساغر برسد
دلبر لب شكريم ؛باش يك شب به بريم
در ديار غربت ؛ تو هستي همسفريم
همدم جاني من ؛شوخ افغاني من
چاره رنج من ؛ و هر پریشانی من
کابلی زاده من ِ؛ ِشوخ آزاده من
چشم شوخت نازنین؛ ساغرو باده من
بُت ترسايي من؛ يار تنهايي من
عشق تو از دو جهان ؛همه دارايي من
مرا از خود راندي زغم هايت سوزاندي
داغ در سينه من ؛ از فراقت ماندي