میوه عُمر
میوه عُمر
یاد کن دوست مرا تا که نرفتم از یاد
قبل از آنکه ببرد خاک مزارم را باد
قدر هم دانیم از اینکه نبُود عمر همیش
چون بمیرم نکند فایده داد وبیداد
پند بود مرحله طفل وجوان تا پیری
میوه چون پخته شد ازشاخ بباید اُفتاد
اندرین چرخ زبون کیست که آسوده بود
هیچ راحت بکسی چرخ فرومایه نداد
گوسفندایم ؛چوقصاب بود دهر بما
میبرد هردم ازین رمه یکی راصیاد