Skip to main content
Topic: قرصك (Read 362 times) previous topic - next topic

قرصك


قرصك

 سر كوچه تو با ناز و ادا ميايي

تو چرا ميايي

به دل غمزده ام تير بلا ميايي

تو چرا ميايي؟

از تو اي آفت جان شكوه نمودن غلط است

لب گشودن غلط است

تو كجا از دل بيچاره ما ميايي

تو كجا ميايي

آرزوي من دل باخته ديدار تو هست

دل گرفتار تو هست

تو كه با عشوه گري سرو رسا ميايي

خوش نما ميايي

مردم قريه همه شور و هيا هو دارند

همه گل ميكارند

شده آوازه كه تو دان قلاه ميايي

چي رسا ميايي

زنده هستم ولي يار نگيري خبرم

به فداي تو سرم

چون كه مردم تو بي چون و چرا ميايي

تو چرا ميايي؟

گر تو بيرون شوي امشب بُت من درلب بام

نازنين ماه تمام

من كه بيمار تو ام بهر دوا ميايي

چي صفا ميايي

شيشته بودي لب دريا بُت مهرو تنها

نازنينم بي ما

به مريض غم خود آب شفا ميايي

خوش نما ميايي

كاشكي اسفند كند يار ترا داده گك ايت

من ام دلداده گك ايت

سرمه باچشم زده  خينه به پا ميا يي

دلرُبا ميايي

كي به زيبايي تو گُل برسد هموطن ايم

اي تو سروه چمن ايم

تو كه با آن قد وبا لاي رسا ميايي

سوي ما ميايي

نازنينم  بخدا عشق تو ام كرده خراب

مُرد ام از رنج عزاب

رحم كن يارتو كي از دل ما ميايي

مه لقا ميايي