سجده
سجده
گر که نبخشد او مرا بر در کی رجوع کنم
شرک بوٌد به بندگی سجده اگر جُز او کنم
بنده بی بضاعتم ، هیچ نکرده طاعتم
لیک به عُجز و عاجزی عفوه وی ارزو کنم
کعبه نمیروم که من قید سرای او شوم
چون به هوای اوشوم سجده به چهار سو کنم
مایه معصیت منم ، دور ز اهلیت منم
روز جزا چگونه ؟ من قصه رو برو کنم
عمر اگر کند غروب ، بر من غرق در عیوب
بار دیکر زلطف او از سر نو طلوع کنم
چون بوجود خویشتن مینگرم نشان ازاوست
من که خودم از آن او پس به چی چیز خو کنم
هیچ کسی جز او چونیست واقف رمز وراز من
شب بدعا و اشک وغم صحبت دل بدو کنم
من که (حبیب) ام ولیک هیچ کس ام حبیب نیست
تکیه اگر به وی کنم ترس کیء از عدو کنم