فرمان
فرمان
باز انقلاب گردید فرمان نو برآمد
حکام کهنه رفتند ارکان نو بر آمد
اردوی ما منظم گردید با یونیفورم
خرها همان خران اند پالان نو بر آمد
ما مثل گوسفندیم که از پشت شان روانیم
بهر چراندن ما چوپان نو برآمد
سمت شمال و مشرق الی جنوب ومغرب
هرسو به کشتن قوم گرگان نو برآمد
از روس چون گرفتیم دادیم به دست انگلیس
دین وهابی آ مد قرآن نو برآمد
آن کهنه رفت زبازار نو آمده خریدار
زود شو بدو وطندار ارزان نو برآمد
هرروز یک گروپی آمد به صحن قدرت
بهر فروش ملت دوکان نو برآمد
اکنون (حبیب) گوید با دوستان هم دل
آن وقت هارا گاو خورد دوران نو برآمد