قاضی
قاضی
زن از شوهر شکایت کرد به قاضی
که از این مرد نباشم هیچ راضی
مرا نان و لباس کرده فراهم
ولی سُست است بکار عشق بازی
شب آید او بخانه بی تفاوت
ندارد شیوه بنده نوازی
همی خواهم قوی باشد شب وروز
برایش میپزم نان پیازی
من از وی پنج مراتب خواهم و او
پس از سه بارخوابد همچو تازی
دهان بگشود مرد و گفت خانم
ازین بیشتر نتوانم پا درازی
به آن زن داد فرمان قاضی شوخ
که این است رسم و قانون مجازی
سه بار مرد ، و دوبار بقیه را من
بیایم و نمایم چاره سازی
(حبیب) گفتا به آن هر دو که هوشیار
نباشد حرف این قاضی نمازی